هویجوری 112


پاییز اگرچه سیلی اش سنگین است

تا عشق تو هست زندگی شیرین است


میلاد عرفان پور

۱۳:۱۷

با عینک من به قضایا نگاه کن.


+تا حالا به نماد بی ام دبلیو دقت کردی ؟ 

-آره 

+چیه ؟ 

-پروانه های موتور هواپیما (چون اول هواپیما درست میکردن) 

+حالا از این دید نگاه کن 

- از چه دیدی ؟ 

+ پرچم آلمان دور آسمان آبی 

- عـــه 

+ والا... 


۲۱:۲۵

عشق اول

 

 

 

دریافت
حجم: 3.8 مگابایت

 

۲۲:۲۳

هم اکنون شما نفر 33 ام در صف انتظار می باشید :///

زنگ زدم های وب،که بگم این سرعت کوفتی آپلود رو زیاد کن تا بتونم یه عکس که همش 43 کیلو بایت حجمشه

رو آپلود کنم اینو میگه، بعد  نیم ساعت که یه لنگه پا منتظر وایسادم تو صف میگه : هم اکنون شما نفر

 10 هم در صف انتظار می باشید:| عطاش رو به لقاش بخشیدم اصن نخواستیم بابا :( 

والا... 

۲۱:۰۱

هویجوری 111


با غم و یاد تو و شعر مشیری هرشب

بی تو مهتاب شبی کوچه پر از دلتنگیست


هستی افرا

۲۰:۳۳

راز زندگی(پست قبل رو بخونید)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱:۴۸

هرکه را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند...

اسرار هم درجه بندی دارن ، مثلا یه سریشون هستن اگه کسی بدونه هیچ وقت نمیتونه بروزشون بده*

بعضی اسرار هستن می تونی به بقیه بگی ولی اگه این سر رو فاش کنی نشونه ی بی جنبه بودنته !!!

بعضی دگیه اسرار هستن که باید به بقیه گفته بشه اما به اهلش اگه به همه بگی گند زدی به اون راز و... 

یه سری اسرار هست روی سینه ام سنگینی میکنه میخوام تو پست های رمز دار کم کم بروزشون بدم

 رمز اولین پست به همه تعلق میگیره بعد یه رمز ثابت میذارم برای پست ها و الی آخر .


*مثل اسم اعظم در داستان بلعم باعورا. 

۲۱:۳۷

هویجوری 110


مقصود ما ز خلق جهان جلوه ی تو بود

بعد از تو خاک بر سر این عالم خراب


نیرتبریزی

۲۰:۴۰

متحیرم چه نامم غم شاه کربلا را...


هرقدر که مصائب روز عاشورا و امام حسین(ع) رو می خونم و می شنوم حیرتم بیشتر میشه

حیرت از این همه شقاوت این انسان نمایان و حیرت از صبر و استقامت امام حسین(ع) و عمه سادات 

حضرت زینب (س) ام الامصائب ...

ابن چند روزه روضه های زیادی شنیدم یکی از این روضه ها که خیلی با منقلبم کرد روضه ی شهادت

 سعید بن عبدالله بود که اینجا می خوانید: 

سخنان سعید در شب عاشورا

و در شب عاشورا به هنگامی که امام خطبه خواند و از یارانش خواست تا از تاریکی شب جهت رفتن استفاده کنند، دومین نفر ازاصحاب که از جای برخاست و در تایید مواضع بحق امام سخن گفت وشوری به پا کرد، سعید بن عبدالله حنفی بود که چنین گفت:


«به خدا قسم، هرگز تو را تنها نمی گذاریم و رهایت نمی کنیم تاخداوند بداند که ما حرمت پیامبر را در تو حفظ کردیم! به خداسوگند، اگر می دانستم که کشته می شوم، سپس زنده شده و بار دیگرزنده زنده سوزانده می شوم و خاکسترم را بر باد می دهند و این کارهفتاد مرتبه در باره من انجام می شود، هرگز دست از تو برنمی داشتم تا اینکه در راه تو به آرزوی خود برسم! چه گونه چنین نکنم در حالی که این، یک مرگ بیشتر نیست و پس از آن کرامتی است که هرگز پایان ندارد.»

«هنگامی که وقت نماز ظهر رسید، امام علیه السلام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی دستور دادتا به همراه نیمی از یاران باقی مانده در مقابل او قرار گیرندتا به همراه نیم دیگر از یاران نماز بخواند. در حال نماز خوف تیری از طرف دشمن به حضرت نشانه رفت، این جا بود که سعید بن عبدالله پیش رفته، سینه خود را سپر امام علیه السلام قرارداد و پیوسته بر این حال بود تا از شدت جراحات بر زمین افتاد...»

سعید که آخرین لحظات عمر خویش را سپری می کرد و در انتظارپرکشیدن به سوی معبود خویش بود که یک مرتبه احساس کرد امام ومحبوبش بالای سر او ایستاده است. با این که سعید در شب عاشورابه اشاره امام، جای خود را در بهشت دیده بود اما در آخرین لحظات چشم خود را باز کرد و بار دیگر امام را مخاطب قرار دادتا از دو لب او بشنود که عملش مورد قبول حجت خدا قرار گرفته است یا نه، لذا گفت: «اوفیت یابن رسول الله » ای فرزند رسول خدا، آیا وفا کردم؟ امام پاسخ دادند: «نعم انت امامی فی الجنه » آری. تو وظیفه خود را به خوبی انجام دادی تو پیش از من به بهشت می روی...
۱۰:۰۰

هویجوری 109



پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد


سعید بیابانکی 



۲۲:۳۱
Designed By Erfan