آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است...


دوهفته پیش باید این پست رو می نوشتم دو هفته پیش که مرخصی های پایانی شروع شد و منتظر رسیدن

برگ تسویه حساب بودم اما هرکاری کردم دستم به کیبورد نرفت تا امشب  کهخودمو قانع کردم که بنویسم 

بنویسم که  بالاخره تموم شد تمام اون لحظات تلخ و شیرین تبدیل شد به خاطره و به تاریخ پیوست... 

دیروز تسویه کردم و همه چیز تمام شد... 

این کلیپ کوتاه زیبا نگاه جالبی به پدید ویرانگر و کثیف سربازی داره . 

۲۳:۲۲

قدر زر زرگر شناسد قدر مادر مادری !!!

می دونید آدم کی قدر مادرش رو خوب می فهمه ؟! 

وقتی خسته و داغون از سر کار برمیگرده خونه می بینه خونه سکوت و کور و علاوه بر این ها 

غذا هم نداره یعنی مجبوره غذای فریز شده گرم کنه بخوره که آماده شدنش یه ساعت طول 

می کشه و اگه آدم بی خیال شه سنگین تره ...

البته از اونجایی که من آدمی نیستم که به خودم سخت بگیرم قبل از رسیدن به خونه ،کبابی نزدیک 

خونه یا غذای آماده فروشی های  اطراف منزل رو نشون می کنم 

و باقی ماجرا که خودتون می دونید :دی  

۱۵:۰۸

ربات انسان نما

اینقدر امروز کار کردم که الان احساس ربات بودن بهم دست داده تازه یه احساس می کنم 

یه موجود دیگه هم هستم حتی ، موجودی باهوش و مهربون ولی اسمش بد در رفته خیلی هم 

زحمت کشه بنده خدا ، همون که کلی ضرب المثل هم در موردش هست همون که گاهی تو گِل هم 

گیر می کنه :))) 

والا... 


+ به قول برادرزادم خستمه وحشتناکم خستمه:( 

۲۲:۰۱
Designed By Erfan