گاهی وقت ها اینقدر حرف و خاطره و عکس و... داری که نمی دونی کدومشو تعریف کنی، امروز صبح زود رسیدم
سفر دو روزه به گیلان ، تبدیل شد به سفر 3 روزه به ساری :دی
اون چند روز از بس لهجه شیرینی مازنی شنیدم و ادا درآوردم که احساس می کردم مازنی ریکا هستم .
دلتنگ دوستان همسفر وخاطرات خوش این سفر کوتاه شده ام... :/
اگه عمری موند سفرنامه ی تصویری رو ، رو می کنم شما هم مفیوض بشید.
چند روز پیش یکی از رفقا زنگ زد : که ای دوست چه نشسته ای ،مکانی در رشت** برای دو روز رزور کرده ایم
ماشین یکی از دوستان هم آماده است زود و تند و سریع جمع و جور کن به ما بپیوند و سر راه احسان .آ رو هم وردار
بیار تا چهار نفره بزنیم به دل جاده های شمال و...
بنابراین رفتنی شدیم ، البته همه رفتنی هستن یکی زودتر یکی دیرتر !!!
.
.
به قول ابو مرتضی رئیس گروهگ تروریستی ناهار و شام اینم ترانه مربوطه :
اگر نامهربان بودم دمم گرم
اگر بار گران بودم هم دمم گرم
م.ح
والا...
پ.ن:
خداحافظ تا بعد (همون به امید دیدار خودمون)
اگه بتونم نظرات رو هم جواب میدم .
*: عنوان از رودکی
+اصلاحیه **: رفتیم استان مازندران و درحقیقت به ساری !!!
خوشحالی یعنی نویسنده ی محبوبت رو بیارن خندوانه و کلی خاطره جالب ازش بشنوی و مفیوض بشی
و عجیب انرژی بگیری در حدی که بری سراغ قطور ترین دیوان شعری که داری به یاد دوران جوانیت مطالعه کنی
همیشه از خوندن و شنیدن و دیدن آثار عقاب داستانی ایران (رضا امیرخانی) یه انرژی فوق العاده گرفتم!!!
توصیه : شما هم بخونید و مفیوض بشید:)
خود به خود یاد این شعر افتادم :
یک شاخه رز، یک شعر ،یک لیوان چایی
آنقدر اینجا می نشینم تا بیایی!
دل به هر چیزی که می بندم تو منعم میکنی
پس بگو هر چیز زیبا را نباید دوست داشت...
نجمه زارع
یه وقت هایی هم هست دلت پره پره ولی سکوت می کنی و میشی سنگ صبور دیگری....
من: تا حالا عاشق شدی ؟
سعید : آره، دوبار
من : تا سه نشه بازی نشه :)))
سعید : یعنی میگی یه بار دیگه عاشق بشم ؟!
من: خوشم میاد خوب میگیری :دی
سعید : حالا عاشق کی بشم ؟
من: نمی دونم عاشق هرکی میشی بشو ، فقط عاشق من نشو
هر دوتا مون پسریم برامون حرف درمیارن ، منم حوصله تحویل گرفتنت رو ندارم
دوباره شکست عشقی میخوری :)))
والا...
سعید : :|
من : (((:
|
تشنه ی یک لحظه دیدارم توام حال مرا
روزه داری لحظه ای افطار می فهمد فقط
مهدی نورقربانی
+ اصل شعر در ادامه.
|
دریافت
