شوخی شوخی جدی شد

هیچ وقت از دنیای مجازی خوشم نمی اومد... و همیشه از اونهایی که انقدر راحت به این دنیای به اصطلاح دروغی و آدم های این دنیای به اصطلاح دروغی اعتماد می کردند بدم می اومد... فکر می کردم اعتماد کردن به دنیایی که وجود خارجی نداره خیلی مسخره ست... اما یه روزی که از شدت بیکاری داشتم دیوونه میشدم یه وبلاگ ساختم... یادمه یه روز پاییزی بود چه ماهی بود رو یادم نمیاد، البته اون لحظه فقط دنبال وقت گذرونی نبودم هر چند که حوصله ام سر رفته بود، دنبال این بودم از وبلاگ یا بهتر بگم از دنیای مجازی سر دربیارم .

وبلاگ رو ساختم یه شعر دو خطی توش گذاشتم و دیگه دنیای مجازی یادم رفت ، یه روز همینطور که

نشسته بودم پای سیستم (یادم نمیاد چیکار میکردم) یادم افتاد یه روز یه وبلاگی ساخته بودم

 رفتم سراغش دیدم یکسال ازساختنش میگذره و یه دونه کامنت برام اومده

 اگه بگم تنها دلیل وبلاگ نویسم همون کامنت بود

دروغ نگفتم یه کامنت بدون آدرس که فقط یه جمیل همراهش داشت سال ها بعد به اون جیمیل پی ام زدم

و ازش تشکر کردم اما فکر نکنم هیچ وقت به دستش رسیده باشه . 

دنیای مجازی با تمام خوبی ها و چیزایی که به من یاد داد ،سال ها تنهایی هام رو پر کرد و... اما خیلی چیزها رو از 

من گرفت، خیلی چیزایی که شخصی و غیر قابل بیانه اما مهم ترینش محروم شدن از زندگی تو دنیای واقعی بود 

قبل از اینکه وارد دنیای مجازی بشم ساعت ها کتاب می خوندم، شعر می نوشتم 

متن ادبی می نوشتم ،مسافرت می رفتم و...

اما بعد مجازی شدنم ذائقه ام خیلی عوض شد دیگه اون کارها برام لذت بخش نبود 

دنیای واقعی برام مثل غربت شده بود مثل خارج از مرزهای ایران جایی که یه همزبان هم نداری!!!

اگه می تونستم به گذشته برگردم هیچ وقت اینطوری پا به دنیای مجازی نمی گذاشتم هیچ وقت...


پ.ن: عنوان و چند خط اول از آبو اقتباس شده!!!

۱۶:۱۰
پروانه شیخ
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۶:۳۲
موفق باشی

پاسخ :

به همچنین:)
. زیزیگلو
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۶:۳۳
با اینکه بچه تر بودم ولی چقدررر بیشتر کتاب میخوندم...
الان تقریبا میشه گفت تمام مطالعه م محدود شده به وبلاگ خوانی و جزوه هام!
خودمم میدونم که این خیلی بده...

+پیشنهادی دارین؟

پاسخ :

+تا اطلاع ثانوی خیر
. زیزیگلو
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۶:۴۱
به جیمیل؛ ایمیل میزنن...پی ام نمیدن! :))

پاسخ :

میخواستم اون بنده خدایی که خیلی کنجکاوه البته یه اسمی هم داره رو بشناسم بخاطر همین این سوتی رو دادم :دی 
والا...
دچــ ــــار
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۷:۱۹
چقدر خوب و جدی نوشته بودین!

اندازه یه مقاله ارزش داشت:)

پاسخ :

نظر لطف شماست:) 
چشم به راهم ...
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۷:۲۴
این که ذاعقه مون عوض شده کاملا درسته متاسفانه
این دنیای نه چندان مفید شده همه چیزمون ...:/

پاسخ :

ذاعقه ات منو خیلی درگیر کرد:)))))
این دنیای مزخرف گول زننده:/
. زیزیگلو
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۸:۴۰
فوضول خودتی😒

پاسخ :

ای بابا من کی منظورم فضول بود  کلمات ایهام دارن من بی تقصیرم :))))
عاشق بارون ...
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۸:۵۶
هعی! :) منکه خوشحالم از شناختن آدم های متفاوتی تو دنیای مجازی! و پیدا کردن دوستای خوب! :) و خوشحالم که یه روزی یه وبلاگی باعث شد منم وارد این فضا بشم هر چند که اصلاً وبلاگ نویس نباشم و نوشتن بلد نباشم! :))

پاسخ :

ولی من هنوز باور نمی کنم یه نفر اینقدر به کاکا علاقه مند باشه :))))

والا... 
کروکودیل نیمه فمنیست
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۸:۵۶
برای همه ی ما تقریبا همین طور بوده اشنایی با دنیای مجازی ... نزدیک11سال از اولین وبلاگم میگذره و تصورم از زندگیم از اون روز تا حالا nدرجه تغییر کرده اما خب دنیای مجازی گاهی ارامش میده ..دوستای مجازی شاید بخاطر اینکه نمیخوان جلوت رول بازی کنن و خودشون رو کس دیگه ای نشون بدن بهترن ...راحت تر میشه باهاشون حرف زد ... اما خب اعتماد زیادی هم اشتباهه
شاد باشی

پاسخ :

دنیای مجازی هم لنگه ی دنیای واقعیه هم ناتو داره هم با تو :)) 
منتها اینجا کم تر بروزش میدن اینجام فیلم بازی کردن هست منتها ما متوجه نمیشم !!!
والا... 
من :)
۲۷ ارديبهشت ۹۵ , ۲۱:۳۹
این روزها همه از شوخی شوخی جدی شد هایشان می نویسند :))

پاسخ :

همه یعنی من و آبو دیگه :)) 
من :)
۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۱۹
آره . میدونم :)

پاسخ :

خوبه :))
مژگان
۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۷:۵۱
سلام...
آقو چ باکلاس...
وبلاگ ساختید بعد یکسال رفتید سراغش؟؟؟؟
من روزی ک وب ساختم دقیقه ای ی بار واردش میشدم منتظر کامنت:))))
ولی واقعا قبول دارم...
بنظر من هرچی دنیای ارتباطات بزرگتر میشه آدما از هم دورتر و سردتر میشن...
من تو دنیای مجازی ب کسی اعتماد نکردم و با وجودش زیاد از دیگران دور نشدم ولی خیلی ها بخاطرش از من دور شدند...

پاسخ :

سلام 

از بس با کلاسم باید یه روز مدرسه بزنم :دی 
با تنهایی و ... و بقیه چیزایی که فرمودین موافقم:)
اَسی بولیده
۲۹ ارديبهشت ۹۵ , ۰۰:۲۷
خب میشه کنترلش کرد که زیاد غرقش نشیم

پاسخ :

بعله برای اونایی که تا الان غرق نشدن میشه :/
عاشق بارون ...
۲۹ ارديبهشت ۹۵ , ۰۱:۰۰
ای بابا! :دی منم باورم نمیشه شما هنوز یادتون مونده باشه. :/ O_o
حالا چه ربطی داشت؟ :|

پاسخ :

ربط خاصی نداره فقط یادم اومد یهو :))) 

والا... 
Weiß Eule
۲۹ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۴۱
مشکل ماها اینه...نمیتونیم تعادلو بین دنیاهامون برقرار کنیم...
یه برنامه ریزی میخواد فقط...

پاسخ :

بحث از تعادل گذشته دیگه :/
.. آنـه ..
۲۹ ارديبهشت ۹۵ , ۱۷:۲۴
چند خط اول رو خوندم خواستم بگم اینکه از وب آبوعه. دیدم خودتون گفتید :/

پاسخ :

بعله :)
فاطمه سروری
۳۰ ارديبهشت ۹۵ , ۰۱:۱۳
یه روزهایی اعتیادم به وبلاگ خانمان سوز بود همون ایام یکی مدام بهم هشدار میداد خانوم چقدر بیکاری چرا همش مینویسی و قس علی هذا
منم اولش احساس کردم حرفهای ایشون گزنده است اما الان می بینم چقدر خوب که گفت و تلنگر زد

پاسخ :

نیش عقرب نه از ره کین است :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan