طب سنتی

یکی از مواهبی که خدا در زندگی به من داد آشنایی با طب سنتی بود از وقتی آشنا شدم (سال 85) تا همین الان 

کلی از مشکلات خودم و خانوادم رو با همین طب درمان کردم . 

امروز اما فهمیدم که حتی الفبای طب سنتی رو حتی نمی دونم و تمام چیزایی که تا الان یاد گرفتم سرابی بیش نبوده 

دیروز که کمرم گرفت و خونه نشینم کرد با این رفیق حکیم (طب سنتی ) تماس گرفتم گفتم : فلانی به دادم برس .

چند تا توصیه نسخه ای کرد و گفت اگه خوب نشدی میام خونه ردیفت می کنم . 

ی ساعت پیش اومد علاوه بر دوا درمونی که برام انجام داد ، کلی تعریف کرد . 

حرف هایی که ای کاش می تونستم ضبطشون کنم ، از اینکه چه مشقت هایی کشیده تا این چیزهایی که الان بلد 

رو یاد بگیره و چه افرادی رو دیده ، از حکیم جرجانی و... خیلی چیزایی که اینجا قابل بیان نیست....

روش درمانی که امروز برای درمان من به کار بود ترکیبی از 5 تا روش درمانی بود که مطمئنم اسم بعضیاشو 

اصلا نشنیدین : سوجوک، حجامت ، الکی ، بادکش درمانی و دلک ...

خوش به حال کسانی که واقعا طب بلدند و خوشا به حال اون کسی که با این علم قفل های بسته باز می کنند!!!

۱۷:۵۱

خوشا دردی که درمانش تو باشی...

دیشب غذای یخ کرده خوردم چند دقیقه بعد دندونم درد گرفت اونم نه یکی سه تاش همزمان درد

 گرفت طوری که با خوردن مسکن خوابیدم و تا صبح چند بار از خواب بیدار شدم همین الانم که دارم 

اینو می نویسم دردش کلافه ام کرده یه دستم تو دهنمه میخک میذارم روش که خداییش دردش رو

کم تر و بی حسش کرد و با اون یکی دستم یعنی دست راستم دارم با گوشی تایپ می کنم ...

همه ی اینا رو گفتم که برسم به این بیت:


از درد منالید که مردان ره عشق 

با درد بسازند و نخواهند دوا را.‌‌..


وحدت کرمانشاهی 


اگه کسی مرد ره عشق باشه از درد شکایت که نه بلکه استقبال می کنه. 

پ.ن:شعر حدیث نفس بود.

۱۰:۰۷
Designed By Erfan