عشق دختر سنی به پسر شیعه

دانشگاهم تو شهری بود که مردمش اهل سنت بودن و منم یه بچه شیعه با خانواده ای مذهبی و...

یه بار داشتم با مادرم حرف میزدم که ازش پرسیدم اگه عاشق یه دختر سنی بشم چکار می کنی ؟ 

به خاطر یه سری مسائل نمیگم چه جوابی داد ولی حاشیه ای که سوال به وجود آورد رو میگم : 

گیر داده بود که طرف کی هست؟ زود بگو کیه ؟! :)) راستشو بگو :|

هر چی میگفتم مامان بخدا خبری نیست باور نمی کرد :))) اگه یکم دیگه ادامه میداد به سوال 

پرسیدن چه بسا خودمم کم کم باورم میشد:دی . این ها رو گفتم که یه کتاب بهتون معرفی کنم 

یه کتاب که موقعی که مثل شما جوون بودم خوندم و کلی مفیوض شدم ،کتاب در ژانر دفاع مقدسِ

 ولی برجسته ترین قسمت کتاب ماجرای عشق یه دختر سنی کُرد به یه پسرشیعه اس !!! 

روایت صمیمی این داستان عاشقانه و ماجراجویانه به قدری جذاب هست که تا تموم کردن کتاب

 دوست ندارید کتاب رو زمین بذارید...! 

اسم و رسم و عکس کتاب رو در پست بعدی (پست معرفی کتاب ) معرفی می کنم تا یه کم

 تو کَفِش بمونید :دی 

والا... 

۰۰:۰۹

کابوس

دوران دانشجوییم ، بدترین دوران زندگیم بود بخاطرمشکلاتی که داشتم و مشکلات بیشتری که دانشگاه برام

 درست کرد. گذشت و گذشت تا این دوران تلخ تموم شد ، ولی  فکر می کردم تموم شده ، در حقیقت تموم نشده

 بود :/ هنوز بعضی وقت ها خواب می بینم، دانشجوعم ، شب امتحانه و پر از استرسم و هیچی بلد نیستم :((( 

تا وقت بیدار شدن با این کابوس کلنجار میرم و نمی تونید درک کنید چقدر عذاب آوره این کابوس :(

هرکسی یه فوبیایی داره ، فوبیای من این و شاید باور نکنید که تنها کابوس مخوف شب های من همین عه :|

والا... 


۱۱:۳۲

آمده ام که سر نهم*

قرار بود چند روزی نباشم اما نمی دونم چی شد که هستم :))) 

عکس این گل های زیبا رو امروز از حیاط دانشگاه سابقم گرفتم دانشگاهی پر از

 خاطره تلخ و شیرین که همیشه حیاطش گل های زیبایی داره . 


            * عنوان از جناب مولانا 

۲۳:۰۳
Designed By Erfan