تمامِ زندگی ام صَرف شعر گفتن شد
از آن زمان که شنیدم تو شعر میخوانی...
محمد رفیعی
تمامِ زندگی ام صَرف شعر گفتن شد
از آن زمان که شنیدم تو شعر میخوانی...
محمد رفیعی
فصل تا فصل خدا بی تو هوا یک نفره است
از سرم میل به پاییز و بهار افتاده ...
بر سنگ مزار همه کس نام نویسند
من گمشده ی عشق توام نام ندارم...
+گمنامی هم عالمی داره...!!!
دوستش دارم ولی این راز باشد بین ما
هر کسی را دوست دارم زود شوهر می کند :(
علی صفری
یکی از چیزایی که خیلی دوس دارم
در میون گذاشتن اشعاریه که تازه سرودمشون
مثل این غزل که ساعت 2 و سی دقیقه بامدادسروده شده:
لبخند که می زنی دل من آب می شود
قلبم شبیه گوشه ی محراب می شود
موهای بیرون زده از روسری تو
چون پرتوی منور مهتاب می شود
و...
+از آرشیو نوشته های وب قبلی !!!
شاعر شدنم دست خودم نیست به ولله
هر جمله که با اسم تو گفتم غزلی شد...
؟
تو این هفته در اوج ناامیدی مطلق خدای مهربونم دوبار امید رو بهم برگردوند و به دادم رسید
این شعر برای تشکر از خودشه :
خدا درمون هر درده دمش گرم
جهان بی لطف او سرده دمش گرم
(این مصرع رو بلد نیستم)
خدا عاشقترین مَرده دمش گرم
شاعر این شعر باحال نمی دونم کیه، هرکی که هستش واقعا دمش گرم :دی
ساعت از نیمه شب شرعی امشب رد شد
من کجا خواب کجا...چون خبرت نیست مرا :(
؟