چشم هایت عجیب غم دارند
مسخ می کنند مرا انگار
خیره میشوم به آن ها تا
چهره ات را به یاد بسپارم...
م.ح
پاییز 95
چشم هایت عجیب غم دارند
مسخ می کنند مرا انگار
خیره میشوم به آن ها تا
چهره ات را به یاد بسپارم...
م.ح
پاییز 95
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
حضرت حافظ
+اهل دلا این بیت رو خوب می فهمن .
بیبوی خوشت بر دل من باد بهاری
حقّا که بسی سردتر از باد خزان شد...
سلمان ساوجی
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غمهایش سپردم نیست آرامم هنوز
حضرت حافظ
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
بیتا امیری
عمری ست که رِندان جهان خانه به دوش اند
از حادثه ی خانه برانداز دو چشمت...
سعید بیابانکی
به گورستان گذر کردم صباحی