ﺩﻳﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺜﻞ ﺁﻫﻮ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺴﺘﻦ ﻣﻮ
ﺣﺎﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺪ ﺟﻮﺭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﺍﻣا
ﺷﺎﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ
ادامه دارد...
م.ح
بهار 94
+لطفا کپی نکنید :)
ﺩﻳﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺜﻞ ﺁﻫﻮ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺴﺘﻦ ﻣﻮ
ﺣﺎﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺪ ﺟﻮﺭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﺍﻣا
ﺷﺎﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ
ادامه دارد...
م.ح
بهار 94
+لطفا کپی نکنید :)
+ چرا اینقدر خودتو دست کم میگیری ؟
- من ؟
+ چرا اینقدر اعتماد به نفست کمه ؟
- من ؟
+ اگه یه بار دیگه بگی من همچین می زنم که .... بوق...بوق...بوق
- ای بابا خب حرفت برام عجیبه (((:
+ چرا عجیبه ؟!
- بخاطر اینکه بنده استادی بیش نیستم :)))))
+ ://///
- ((((:
والا...
امروز سحر ،خوابِ رضا امیرخانی رو دیدم خیلی با هم حرف زدیم از اینکه همه کارها و حتی
مصاحبه هاش رو خوندم و از روش نویسندگیش حرف زدم تو خواب خیلی آدم تو دار و خاکیی بود
خیلی از وسایلش رو نشونم داد آخرش گفتم آقا رضا بیا یه عکس سلفی بندازیم گفت من و تو که
رفیقیم(یعنی باز می تونی منو ببینی )
گفتم : من از بچگی آرزوم بوده با شما عکس بگیرم (با لحن فامیل دور) میخوام بذارم تو اینستاگرام
زیرش بنویسم من و رضا امیرخانی همین الان یهویی :دی
می دونید از سرماخوردگی چی بدتره ؟!
سرماخورده باشی ولی کسی باور نکنه فکر کنن داری تمارض می کنی :((
هعی ... آب دهان بر این روزگار پر از دروغ و بی اعتمادی !!!
.
.
زدست غم شبیه حرف دالم
شبیه شوره زاری گشته حالم
تفال می زنم بر شعر حافظ
الهی که تو باشی توی فالم
م.ح
پاییز 94
و این روزها احساس می کنم تا آستانه ی فراموش کردن اسم خودم هم پیش رفته ام
این را وقتی فهمیدم که وقتی خانم کارمند دفتر پلیس+10 شماره ملی ام را پرسید: بعد از گفتن
سه رقم اول دیدم چیزی به خاطرم نمی آید و بدتر از این وقتی بود که برای خرید هندزفری
رفته بودم اما اسمش یادم نمی آمد و مجبور شدم برای دوست فروشنده پانتومیم بازی کنم تا
بفهمد چه میخوام .این روزها پدربزرگم را خوب درک می کنم :/
از وقتی خودم را شناختم به دنبال ساختن آرمان شهر بودم مدینه ی فاضله ای که خودم هم
می دانم رویایی بیش نیست و هیچ وقت قابل تحقق نیست مگر به دست یک نفر ، همان کسی
که جای خالی نبودش اینقدر بزرگ است که با هیچ چیز پر نمی شود جز خودش!!!
بیچاره آدم هایی که فکر می کنن تورم زیر 2 درصد بیکاری 0 درصد خوردن سالیانه ایکس مقدار شیر
پوشیدن فلان لباس داشتن فلان خانه و ماشین و و و... این ها همه نشان دهنده ی یک زندگی مرفه
و بی دغدغه است و آن موقع است که می توانند احساس خوشبختی کنند ، راستش به نظر من
همچین آدم هایی خیلی حیوونکی هستن چون دنیاشان خیلی کوچک است به کوچکی نوزادی که
تمام دل خوشی اش پستان (شیر) مادرش هست و لاغیر .
علی رغم اینکه هیچ وقت به وجود آمدن مدینه فاضله اعتقاد نداشتم اما با این حال بارها در خیال خودم
آن را ترسیم کردم و رویای همیشگی من تصدی شهرداری این شهر برای تحقق تک تک فانتزی هایی
که برای یک آرمان شهر نیاز هست بود .من آرمان شهرم را در ذهنم ساختم و روز نیست که
فکری جدید برای بهبودش از سر نگذرانم شما چطور تا حالا به آرمان شهر خودتان فکر کرده اید؟!
دیوانه و شبگرد و خرابم کردی
با رفتن خود غرق عذابم کردی
از سردی تو آدمکی یخ زده ام
با داغ لبت یک شبه آبم کردی
م.ح
27 آبان 93