ساعت صفر

دوباره ساعت صفر و من و خیابان ها

و من که گم شده ام لا بلای انسان ها

دوباره ساعت صفر و به خانه باید رفت

و من که خانه ندارم ٬ کجا ؟ مسلمان ها !

و من که خانه ندا ... بغض من ترک برداشت

خوشا به حال شما ٬ ای همیشه خندان ها !

دوباره ساعت صفر است و زرد می خوانم

غزل-خزان دلم را به گوش توفان ها

دوباره با غم خود پرسه می زنم در شب

و هم نوای دلم ٬ زوزه ی زمستان ها

دوباره ساعت صفر است و من که می میرم

به روی حیرت یخ بسته ی خیابان ها

دوباره ساعت صفر است و نعش یک انسان

به روی دست زمین مانده ٬ آی انسان ها !

 

رضا اسماعیلی 
۱۹:۴۶
Designed By Erfan