خوندن فانتزی یکی از دوستان منو یاد این فانتزیم که در وبلاگ مرحومم نوشته بودم انداخت :
بری بشینی روی تپه ی قشنگ و غروب آفتاب رو نگاه کنی و همزمان یکی ساز دهنی بزنه
(یه چیزی تو مایه این آهنگ ) بعد هوام ملایم باشه گه گداری یه نسیم بیاد بره لای موهات , اینقدر اونجا
بشینی تا هوا تاریک بشه
بعد کور مال کورمال به سمت کلبه ای که تو دامنه ی جنگل داری حرکت کنی :)
هنوز به کلبه نرسیدی بوی خوش غذایی که بانو درست کرده مستت کنه طوری که نفهمی ادامه مسیر رو
چطوری داری میری .
قبل رفتن به کلبه هم , موقعی که هوا هنوز تاریک نشده بری از گل های خوش بوی کنار چشمه بچینی و
یه دسته گل درست کنی که وقتی میخوای وارد کلبه بشی دستت خالی نباشه .
و...
والا...