هویجوری53

یادت هنوز چشم مرا خیس می کند

بغض گلوی خسته مرا هیس می کند...

م.ح

۱۰:۱۳

زنبور گاوی

+ : دیشب خوابتو دیدم

- : خب کجا بودم؟!

+: روی یه گل نشسته  بودی

-: یعنی پروانه بودم ؟!

+: نه زنبور گاوی بودی (((:

۲۳:۲۴

هویجوری 45

دیوانه و شبگرد و خرابم کردی

با رفتن خود غرق عذابم کردی

از سردی تو آدمکی یخ زده ام

با داغ لبت یک شبه آبم کردی

 م.ح

27 آبان 93

۱۴:۳۹

حدیث

شب جمعه برای آدمای مجرد حکم گوشت ویترین قصابی رو داره برای گربه :))))

والا...

شاعرتنها (ره)

۲۳:۱۷

خواب های تخیلی

بعضی وقتا خواب های قشنگی که می بینم رو می نویسم که یادم بمونه مثل این:

امروز یه خواب خیلی عجیب دیدم یکی از زیبا ترین خوابهایی بود که دیده بودم 
خواب دیدم تو یه جاده ای که اطرافش همش سبزی و درختای خیلی زیبا بود راه میرم  انگار رو هوا راه میرفتم سرعتم هم یکم زیاد بود،انگار که یه فیلم که در مورد طبیعت زیبای شماله رو داری با سرعت بالا نگاه میکنی با این تفاوت که خودم تو فیلم بودم و یه نسیم ملایم همراه عطر گل های بهاری به صورتم می خورد...اینقدر رفتم تا تقریبا به انتها اون بهشت رسیدم 
شاخه های بوته های گل های به هم پیچیده و بدون گل که مثل سیم خاردار بودن جلوی راهم رو گرفتن بعدش به یه دریاچه رسیدم میخواستم ازش بگذرم دیدم مثل باتلاقه و پر از مارهای سمی و تمساح آبش هم سبزرنگ بود .تو باتلاق یه تعداد لاک پشت غول پیکر بودن البته لاک پشت های مهربونی بودن یکیشون به سمتم اومد بهم گفت سوار پشت من شو تا از دریاچه بگذرونمت گفتم که عجله دارم میخوام زودتر برم گفت من سریع شنا می کنم قبول کردم سوار شدم حرکت کرد یه دور دریاچه رو زد یه تمساح بهمون حمله کرد از دستش فرار کردیم اصلا استرس نداشتم به حرکتمون ادامه دادیم یه دفعه با صدای همخونه ایم از خواب پریدم ...

30 خرداد 92

 

مکانی که تو 
.خواب دیدم شباهت زیادی به اینجا یعنی جزیزه گالاپاگوس داشت
۲۱:۲۴

هویجوری 34

 

اتاق کوچک من از سکوت لبریز است

کنار من که نباشی جهان غم انگیز است


دلم گرفته و ایوان فضای دلگیری ست...

چه قدر بی تو بهارم شبیه پائیز است...


هنوز شال تو آن جا کنار شومینه

هنوز پیرهنت روی رخت آویز است

 

مسعود جعفری

۲۳:۱۶

دیالوگ های من و سعید 2

سرکلاس دانشگاه 

من: اینایی که ناخوناشون بلنده چطور زندگی می کنند ؟!

(اشاره به دختری که جلوی ما نشسته )

سعید : عین پلنگ

من :  ((:

سعید :  :|


+ازآرشیو وب مرحوم :) 

۱۹:۲۵

پاسخ های بداهه

مواقعی که به کامنت دوستان جواب میدم یا مواقعی

که بهشون کامنت میدم مواقعیه که ابیات فی البداهه

تو ذهنم میاد که معمولا دو سه بیت بیش تر نمیشن

می نویسمشون و همونا رو برای دوستان به عنوان 

جوابکامنت می کنم. 

مثل این بداهه:

گفتی که تو را مذهب پاک است قبول 

پرهیز کنی ز هر چه ناپاک و فضول 

ای دوست بیا کمی هم با ما 

با ما به از این باش که با خلق عذول 


م.ح 

تاریخش و این که برای کی گفتم رو یادم نمیاد.

+ توجه کردین چند بار از کلمه مواقع استفاده کردم

از بس این کلمه کاربرد داره :دی 

۱۷:۲۷

آزادگی

سیگاری نیستم اما اگه بخوام یه روز سیگاری بشم مطمئنا سیگار برگ می کشم .

به دو دلیل اول اینکه خیلی کلاس داره لامصب و دوم هم این که ضررش خیلی کم تر از 

این آشغالهایی که بهش میگن سیگار.

هروقت سیگار برگ می بینم یاد چه گوارا می افتم .

برای چه گوارا احترام قائلم اما نه بخاطر دین و مذهبش چون که اصلا آدم معتقدی

نبوده براش احترام قائلم چون آزادی خواه بود .

 


چه گوارا

من رو یاد این جمله طلایی میندازه :

اگر دین ندارید و از قیامت خوفی ندارید لاقل در دنیا آزاد مرد باشید

۲۱:۳۱

هویجوری 21

قامت به بلندای صنوبر داری

 چشمان  پر از سپیده باور داری

 گیسو عسلی چشم طلایی بانو 

 تو عشق منی حیف که شوهر داری

۱۷:۱۲
Designed By Erfan