حدود ساعت 6 چشمام رو باز کردم و با خودم گفتم حالا که خوابم نمیبره و خوابیدن خستگیم رو بیشتر می کنه
بهتر بزنم بیرون برم ورزش کنم و همونطور که 22 فوریه تعریف می کرد لذت وزرش صبحگاهی رو باز از
نزدیک درک کنم
بنابراین سریع وسایلمو آماده کردم و هندزفریو زدم به گوشم و به آهنگ تند و تیز محرک گذاشتم و با دو
از در خونه بیرون زدم و تا پارک نزدیک خونه دویدم وقتی به پارک رسیدم نفسم بالا نمیومد و به هن هن
افتادم و حالم بد شده بود با خودم گفتم جوونی کجایی که یادت بخیر :/
یکم قدم زدم، هوای پاک و اکسیژن خالص رو کشیدم تو ریه هام و درحالی که گوشیم داشت دعای
عهد با صدای استاد فرهمند رو میخوند برگشتم خونه و تصمیم گرفتم هر روز صبحم رو با این کار لذت
بخش و مفرح یعنی همین ورزش شروع کنم ...!