رویای نیمه شب 2

باید اعتراف کنم بیشتر از نصف کتاب رو خونده بودم ولی اون لذتی که همیشه از خوندن داستان 

و رمان های اینچنینی بهم دست میده رو حس نکرده بودم، با این حال ناامید نشدم و به خوندن ادامه

 دادم تا همین دقایقی پیش که کتاب رو تموم کردم و مجددا باید اعتراف کنم که فکر نمی کردم 

اینقدر کتاب قشنگ و جذابی باشه . 

از ویژگی های خوب این کتاب قلم روان و بی آلایشش نویسنده هست در عین حال نقاط 

ضعفی داره که تعمدا از گفتنشون صرف نظر می کنم ، قشنگ ترین و مهم ترین ویژگی این داستان

 واقعی بودن بخش قابل توجهی از داستان که در عالم حقیقت اتفاق افتاده و نویسنده هنرمندانه 

مثل یه مورخ دقیق با تعریف یه داستان عاشقانه اون بعد داستان که درون مایه ی اصلیه داستان 

هست رو به تصویر کشیده و در انتها کلامم رو با این بیت معروف به پایان می برم : 

حلوای لن ترانی  تا نخوری ندانی...! 


در ادامه اینم ببینید که جالب و قدری عجیبه اینجا

۱۷:۱۱

شُنام*

اگه پست قبلی رو نخوندین بخونید بعد این پست رو متوجه میشید : 


*: شُنام اسم یه کوه تو مناطق کوهستانی غرب کشور که اسم کتاب از این که وام گرفته شده . 

۱۳:۳۳

عشق دختر سنی به پسر شیعه

دانشگاهم تو شهری بود که مردمش اهل سنت بودن و منم یه بچه شیعه با خانواده ای مذهبی و...

یه بار داشتم با مادرم حرف میزدم که ازش پرسیدم اگه عاشق یه دختر سنی بشم چکار می کنی ؟ 

به خاطر یه سری مسائل نمیگم چه جوابی داد ولی حاشیه ای که سوال به وجود آورد رو میگم : 

گیر داده بود که طرف کی هست؟ زود بگو کیه ؟! :)) راستشو بگو :|

هر چی میگفتم مامان بخدا خبری نیست باور نمی کرد :))) اگه یکم دیگه ادامه میداد به سوال 

پرسیدن چه بسا خودمم کم کم باورم میشد:دی . این ها رو گفتم که یه کتاب بهتون معرفی کنم 

یه کتاب که موقعی که مثل شما جوون بودم خوندم و کلی مفیوض شدم ،کتاب در ژانر دفاع مقدسِ

 ولی برجسته ترین قسمت کتاب ماجرای عشق یه دختر سنی کُرد به یه پسرشیعه اس !!! 

روایت صمیمی این داستان عاشقانه و ماجراجویانه به قدری جذاب هست که تا تموم کردن کتاب

 دوست ندارید کتاب رو زمین بذارید...! 

اسم و رسم و عکس کتاب رو در پست بعدی (پست معرفی کتاب ) معرفی می کنم تا یه کم

 تو کَفِش بمونید :دی 

والا... 

۰۰:۰۹

حرمان هور

بعد از خوندن نوشته های این عزیز فهمیدم ، ادیب بودن یا به ذاته هنرمند بودن یه موهبت کاملا خداد دادیه ، 

و اصلا ربطی به این نداره  که رتبه یک کنکور پزشکی سال 64 باشی و یا به درجه ای از ایمان رسیده باشی که 

تو سن 20 سالگی شهید بشی!!!


از خوندن این دست نوشته ها بی اندازه غرق لذت شدم ، شاید بخاطر شخصیت نویسنده اس!!!
زندگی نامه نویسنده اش اینجا 

۲۳:۱۷

آی ام ادیتور

دیشب اولین کتاب در عمر 26 سالم رو ویراستاری کردم البته قرار بود بازخوانیش کنم 

منتها اینقدر غلط غلوط(یه چیزی تو مایه های همون غلط) داشت که کار به ویراستاری کشید 

گوش شیطان کر به زودی مشغول نوشتن کتاب خودم میشم ان شالله :)

همین الانی که دارم اینا رو می نویسم ، مشغول بازخوانی یه کتاب دیگه بودم که یادم افتاد اینجا 

چند وقته ننوشتم بنابراین به قول کتاب عربی دوران راهنمایی فوقع ما وقع :دی 

این چند خط حاصل شد . 

والا... 


۲۱:۰۶
Designed By Erfan