عشق یعنی من سرمایی تب دار مریض
ژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری...
عشق یعنی من سرمایی تب دار مریض
ژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری...
برگرد بیا خدا نگه دارم نیست
یک ثانیه گریه دست بردارم نیست
گفتم که تو را دوست... تو گفتی مرسی !
مرسی که جواب دوستت دارم نیست :(
عشق چیز عجیبیه همه جا دیده میشه حتی تو قلب جامداتی مثل این گردو که من اسمشو گذاشتم
گردوی عاشق:)) و البته خیلی بی رحمانه قلبشو از سینه بیرون کشیدیم و با پنیر خامه ای خوردیم
تا درس عبرتی باشه برای بقیه گردو ها تا از این قرتی بازی برای ما در نیارن :دی
والا...
قامت به بلندای صنوبر داری
چشمان پر از سپیده باور داری
گیسو عسلی چشم طلایی بانو
تو عشق منی حیف که شوهر داری
تمامِ زندگی ام صَرف شعر گفتن شد
از آن زمان که شنیدم تو شعر میخوانی...
محمد رفیعی
فصل تا فصل خدا بی تو هوا یک نفره است
از سرم میل به پاییز و بهار افتاده ...
دوستش دارم ولی این راز باشد بین ما
هر کسی را دوست دارم زود شوهر می کند :(
علی صفری