بی لب می فروش تو کی شکند خمار دل ...؟
مولانا
+600 روز گذشت.
تمامِ زندگی ام صَرف شعر گفتن شد
از آن زمان که شنیدم تو شعر میخوانی...
محمد رفیعی
دوستش دارم ولی این راز باشد بین ما
هر کسی را دوست دارم زود شوهر می کند :(
علی صفری
نشست گوشه ی در، بند کفش را شل کرد
کمی مردد شد، لحظه ای تأمل کرد
سپس شنید صدای تو را:-بفرمایید
تو آمدی بیرون، دستپاچه شد، هول کرد!
قرار بود بگوید که دوستت دارد
قرار بود بگوید....خجالتش گل کرد!
حامد ابراهیم پور
کسی که طبع شعر و شاعری داره به هر زبونی که مسلط باشه و یا آشنایی داشته باشه
می تونه به اون زبون هم شعر بگه مثل خیلی ها که به زبان های مختلف شعر گفتن مثلا
همین استاد شهریار که به فارسی ترکی و حتی فرانسوی شعر سروده
و یا حتی خودم اینجانب :دی
این شعر کردی رو دقایقی قبل سرودم داغه داغه تازه از تنور بیرون اومده :
چنی بام شونتو نازت بکیشم
ودس اخلاق پر رازت بکیشم
رفیقی لم تماما ژن خوازن
هنو باید مه بام نازت بکیشم.
ترجمه:
چقدر بیام دنبالت و نازت رو بکشم
از دست اخلاق عجیب و رازآلودت زجر بکشم
همه ی رفیقام ازدواج کردن و متاهل شدن
ولی من هنوز باید بیام و نازت رو بکشم
(تا شاید راضی بشی و بله رو بگی
میخوام راضی نشی اصن صد سال سیاه :دی والا...)