یکی از مواهبی که خدا در زندگی به من داد آشنایی با طب سنتی بود از وقتی آشنا شدم (سال 85) تا همین الان
کلی از مشکلات خودم و خانوادم رو با همین طب درمان کردم .
امروز اما فهمیدم که حتی الفبای طب سنتی رو حتی نمی دونم و تمام چیزایی که تا الان یاد گرفتم سرابی بیش نبوده
دیروز که کمرم گرفت و خونه نشینم کرد با این رفیق حکیم (طب سنتی ) تماس گرفتم گفتم : فلانی به دادم برس .
چند تا توصیه نسخه ای کرد و گفت اگه خوب نشدی میام خونه ردیفت می کنم .
ی ساعت پیش اومد علاوه بر دوا درمونی که برام انجام داد ، کلی تعریف کرد .
حرف هایی که ای کاش می تونستم ضبطشون کنم ، از اینکه چه مشقت هایی کشیده تا این چیزهایی که الان بلد
رو یاد بگیره و چه افرادی رو دیده ، از حکیم جرجانی و... خیلی چیزایی که اینجا قابل بیان نیست....
روش درمانی که امروز برای درمان من به کار بود ترکیبی از 5 تا روش درمانی بود که مطمئنم اسم بعضیاشو
اصلا نشنیدین : سوجوک، حجامت ، الکی ، بادکش درمانی و دلک ...
خوش به حال کسانی که واقعا طب بلدند و خوشا به حال اون کسی که با این علم قفل های بسته باز می کنند!!!