گشتم نبود نگرد نیست...
والا...
شاعر شدنم دست خودم نیست به ولله
هر جمله که با اسم تو گفتم غزلی شد...
؟
باران گرفت و کار چتر فروش پر رونق شد
ای کاش چتر فروش دوره گردی بودم که لاقل،
به بهانه ی خرید چتر ،
قدری با من هم کلام می شدی...
و...
پ.ن:شاعری تنها در زیر باران پاییزی
دیشب اولین کتاب در عمر 26 سالم رو ویراستاری کردم البته قرار بود بازخوانیش کنم
منتها اینقدر غلط غلوط(یه چیزی تو مایه های همون غلط) داشت که کار به ویراستاری کشید
گوش شیطان کر به زودی مشغول نوشتن کتاب خودم میشم ان شالله :)
همین الانی که دارم اینا رو می نویسم ، مشغول بازخوانی یه کتاب دیگه بودم که یادم افتاد اینجا
چند وقته ننوشتم بنابراین به قول کتاب عربی دوران راهنمایی فوقع ما وقع :دی
این چند خط حاصل شد .
والا...
تا کی گله از بود و نبودت بکنم
تا کی گله از رفتن زودت بکنم
این بار اگر ببینمت می خواهم
آرام نبوسمت کبودت بکنم