این قسمت : مخاطبان گوگولی

مثلا یه گاگولی عکس پروفایلت رو ببینه و فکر کنه عکس خودته و کلی خیال پردازی کنه واسه خودش

 ( اصن شاید عاشقت بشه حتی٬ از بس گوگولیه بنده خدا :|) بعد بیاد شاکی بشه که تو آدم دروغ گو و شیادی

 هستی و کلی با احساسات من بازی کردی ،من تا همین چند روز پیش فکر میکردم که عکس پروفایلت عکس

 خودته =))

بعد توام بخوای جوابشو بدی حالشو نداشته باشی در عوضِ جواب٬  یه پست بذاری که تمام گوگولی ها و 

مخاطبا و... رو مثل چراغ قوه روشن کنی . 


 و اما حرف حساب من : 

 اصن می دونید چیه؟ مقصر هیچ کدوم ما نیستیم اصن استثناعن این بار مقصر آمریکا هم نیست 

مقصر یه نفره اینجا ٬  البته شاید نشه با واحد نفر حسابش کرد چون نفر واحد شمارش آدم و ایضا شتره !!!

بگذریم بریم سر اصل مطلب : مقصر همه این جریانات بلاگه٬ چرا؟! 

چون یه محدودیت سنی (مثلا +15 سال) برای بلاگر شدن قائل نمیشه نتیجه اش چی میشه ؟ 

نتیجه اش این میشه که طرف صبح میره مدرسه بعد از ظهرکه اومد خونه هنوز ناهارشو نخورده میاد تو فضای

 مجازی می نویسه مثلا: 

دیگه با همتون قهرم :/

چرا همکلاسیم گیره سر جوشجل داره من ندارم :(


یا مثلا میاد عکس پروفایل منو می بینه میگه این حتما خودشه و کلی با عکس پروفایل من زندگی میکنه

 و خاطره میسازه و.... (((: 


و...


یه صحبت هم با اون دوست گوگولی به خصوص داشته باشم شما گوشاتون رو بگیرید : 

ببین جوجو ٬ هر کس هرچی میذاره به عنوان عکس پروفایلش دلیل بر این نیست که عکس خودشه مثلا اینایی 

که عکس پیشی ملوس میذارن به این معنی نیست که پیشی هستن حالا شاید ملوس باشن ولی قطعا

 پیشی نیستن :))


والا... 


پ.ن۱: من سالی یه بار پست بلند میذارم هرکی کامل نخونه خودش ضرر کرده:دی 

پ.ن۲: واقعا دوست نداشتم ولی به دلایلی تا 35.5 ساعت (قرار نیست که همه عددها رند باشن)آینده 

عکس آواتار عکس واقعی بنده است ذهنیت هایی که دارید رو بسازید تا بعدا دوباره از این مشکلات گوگولی طور 

پیش نیاد. 


۱۳:۴۸

علم یا پاستیل


انتظار داشتن شعور از بعضیا مثل این می مونه که از یه بچه 4-3 ساله بپرسی علم بهتر است یا پاستیل ؟! :|

والا... 


+خودش میدونه :)

۱۴:۲۱

پلاسکو

پلاسکو یعنی :


پژمردگی لاله از سرمای کویری وحشی ...!


+تسلیت :(

۲۲:۱۴

هویجوری 119


ای کاش به جایِ همه می‌شد که در این شهر

این حالِ به هم ریخته‌ام را تو بِبینی...


حسن حسن پور

۱۳:۴۲

کامیون نوشت

اگه کامیون داشتم پشتش اینو می نوشتم:

یار رب نظر تو برنگردد 

برگشتن روزگار سهل است...!

۱۸:۴۹

منو و بارون

 


دریافت

 

+هعی...:(

۲۳:۱۱

عینکی شدم

رفتم معاینه چشم با این میکروسکوپ ها :دی اپتومتریسته میگه چونه ات رو بذار اینجا اون تو رو نگاه کن یه جاده

 می بینم که خیلی دور و برش سرسبزه انگاری جاده ی بهشته اصن ولی هی دور و نزدیک میشه و تار و واضح 

بعد هی میگه پلک نزن ، بعد من که آب دهنمو نمی تونم قورت بدم و چونم گیره رو دستگاه دارم خفه میشم و

سرم تکون میخوره :/ اونم هی تذکر میده آقا پلک نزن خلاصه تموم میشه میگه برو اون ته اتاق بشین دستتو بذار

 رو چشم چپت و جهت ها رو بگو کدوم طرفه :) از این آزمون هم سربلند درمیام میگه آقا شما چشمات سالمه 

میگم پس چرا تا مطالعه میکنم سر درد و چشم درد میگیریم میگه 25.% ضعیف شده بعد برام یه نسخه عینک 

می نویسه . میگم دکتر اون خط آخری که جهت داشت رو چرا نپرسیدی ؟ میگه اون برای کسیه که چشمش 

از 10.10 هم بالاتر باشه یعنی از سالم هم یه چیزی اون ور تر میگم خو دکتر من اون خط آخری رو هم می تونم 

بخونم :| به حالت پوکر فیس اینطوری :||| نگاه میکنه و میگه خب چشمت سالمه شما :))) 

خلاصه از اونجایی که وقت مطالعه و وبلاگ و تلگرام نوردی چشم درد میگیرم رفتم مغازه رفیق اینکاره و یه عینک 

در خور شاءن یه شاعر فرهیخته وبلاگ نویس سفارش دادم و امروز اولین روز عینکی شدنمه:)

۱۳:۱۶

جهان به اعتبار خنده تو زیباست...

تمام کهکشان نشان از تو دارد...


+لیسانسه ها

۲۱:۴۴

هویجوری 118


تاریخ روی قلب من ای کاش می نوشت 

جا مانده از تهاجم تاتار بعد تو... 


محمد حیدری 

۱۵:۲۴

خاموشان

دلا خو کن به خاموشی ؟! یا به تنهایی ؟! 



نه آخه چرا ؟! واقعا چرا مگه من لولو ام ؟!  13 نفر :||| 



پ.ن: خیلی هاتون رو میشناسم ، فکر نکنید خیلی زرنگید :دی 

والا... 


بعدا نوشت : شدن 14 نفر خاموش (: :| 

۲۱:۲۴
Designed By Erfan