مثل مفقودالاثرها می شوم...

این روزها هرکدوم از شعر های مرحوم نجمه زارع رو می خونم احساس می کنم این شعر رو خودم سرودم 

اینقدر که حرف های دلم رو تو این شعر ها نهفته می بینم...


یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم


بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم


با زبان لال خود حس میکنم این روزها
هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم


هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این
این که دارم مثل مفقود الاثرها می شوم


عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای
می کشم خود را و سر فصل خبرها می شوم!


نجمه زارع

۲۰:۲۸

فضاسازی های جذاب

یکی از ویژگی های شعر مرحوم استاد( در عین جوانی) نجمه زارع فضاسازی های فوق العاده شه 

مثل این غزل: 


پلان پرده ی اول ، من و تو سینی چای 
تو حرف می زنی و من سکوت سر تا پای

و بعد خیره به من عاشقانه می خندی
دل من و تپش و اضطراب وحشت زای

پلان بعد، کمی سانسور، یک آهنگ
برای پر شدن صحنه لای لا لا لای

به روی کاغذی انگار اسم من و تو است
که می کنیم هر دو تامان به پای آن امضای

و هر چه میگذرد از پلان ها داریم
من و تو زندگی راحتی به لطف خدای

پلان پرده ی آخر، هوای بارانی
حیاط پر شده از برگ زرد، از گل و لای

خدا به زندگیم کات می دهد ناگاه
و نقشه های تو بر آب می شوند ای وای

صدای گریه - تو از خواب می پری حالا

اتاق ساکت و خلوت، نه تو نه سینی چای

درآینده بیشتر به غزلیات این مرحوم می پردازم ، یکم برم تو فاز شعری دارم کم کم نویسنده میشم 
شاعری رو از نویسندگی بیشتر دوست میدارم :) 
۲۳:۵۹

فانتزی رمانتیک

سفر رفته باشی بعد اینو برات تو تلگرام بفرسته: 

 

خدا پشت و پناهت زود برگرد

فدای شکل ماهت زود برگرد

هوا سرد است، شالت را بینداز

بگیر این هم کلاهت، زود برگرد

ببین! این‌گونه نگذاری بماند

دو چشمانم به راهت؛ زود برگرد

مرا دلتنگ خود کردی مسافر

به جبران گناهت زود برگرد

برایت نیست جایی مثل خانه

به سوی زادگاهت زود برگرد

نگو مجبوری از من دور باشی

نگو دور است راهت زود برگرد

 

نجمه زارع

 

۱۰:۲۶
Designed By Erfan