فهمیده اند

تمام عکس های رادیولوژی هم فهمیده اند که تو در قلب منی ... 


اثر: ؟

۱۲:۱۸

عشق دختر سنی به پسر شیعه

دانشگاهم تو شهری بود که مردمش اهل سنت بودن و منم یه بچه شیعه با خانواده ای مذهبی و...

یه بار داشتم با مادرم حرف میزدم که ازش پرسیدم اگه عاشق یه دختر سنی بشم چکار می کنی ؟ 

به خاطر یه سری مسائل نمیگم چه جوابی داد ولی حاشیه ای که سوال به وجود آورد رو میگم : 

گیر داده بود که طرف کی هست؟ زود بگو کیه ؟! :)) راستشو بگو :|

هر چی میگفتم مامان بخدا خبری نیست باور نمی کرد :))) اگه یکم دیگه ادامه میداد به سوال 

پرسیدن چه بسا خودمم کم کم باورم میشد:دی . این ها رو گفتم که یه کتاب بهتون معرفی کنم 

یه کتاب که موقعی که مثل شما جوون بودم خوندم و کلی مفیوض شدم ،کتاب در ژانر دفاع مقدسِ

 ولی برجسته ترین قسمت کتاب ماجرای عشق یه دختر سنی کُرد به یه پسرشیعه اس !!! 

روایت صمیمی این داستان عاشقانه و ماجراجویانه به قدری جذاب هست که تا تموم کردن کتاب

 دوست ندارید کتاب رو زمین بذارید...! 

اسم و رسم و عکس کتاب رو در پست بعدی (پست معرفی کتاب ) معرفی می کنم تا یه کم

 تو کَفِش بمونید :دی 

والا... 

۰۰:۰۹

کلمات

کلمات خیلی استفاده دارن مثلا همین کلمه عشق باز ،میشه صد تا دیالوگ و داشتان و شعر باهاش درست کرد...

مثلا همین کلمه مادر، میشه  یه عمر باهاش زندگی کرد و مثلا همین کلمه خدا ، میشه باهاش... 


۱۳:۵۲

تا سه نشه بازی نشه :)

من: تا حالا عاشق شدی ؟

سعید : آره، دوبار 

من : تا سه نشه بازی نشه :)))

سعید : یعنی میگی یه بار دیگه عاشق بشم ؟!

من: خوشم میاد خوب میگیری :دی

سعید : حالا عاشق کی بشم ؟

من: نمی دونم عاشق هرکی میشی بشو ، فقط عاشق من نشو 

هر دوتا مون پسریم برامون حرف درمیارن ، منم حوصله تحویل گرفتنت رو ندارم 

دوباره شکست عشقی میخوری :))) 

والا...

سعید : :|

من : (((: 

۲۱:۱۲

هویجوری 57

عاشقت بودم ولی از بخت بد 

قلب تو در جای دیگر گیر بود... 

م.ح 

۲۲:۰۸

هویجوری 56

شنیده ام که تو هم از تبار ساداتی 

چگونه نذر تو باشم امام زاده ی من ؟!


؟

۱۱:۳۵

حکایت بدون شرح

میگن یه عاشقی 
به سختی معشوقش رو راضی میکنه باش قرار میذاره که ببینش 
وقتی عاشق میره سر قرار هرچی منتظر وایمیسته معشوقش نمیادخوابش میگیره

کفاشو درمیاره میذاره زیر سرش میخوابه از خواب که بیدار میشه
می بینه یه مشت گردو کنارشه ناراحت میشه میره سراغ معشوق ازش گله میکنه میگه چرا نیومدی

میگه اومدم خواب بودی اون گردوها رو هم من برات گذاشتم . میگه خب خوابم برد معشوقش میگه 

آدم عاشق که خواب نداره اون گردوها رو برات گذاشتم بری باشون گردو بازی...!!!


+نمی دونم چرا روزهای جمعه خود به خود یاد این حکایت می افتم :)

۱۸:۴۰

سال ها بعد...

این سپید رو امروز یک از دوستان برام فرستاد : 


سال ها گذشت


ما به هم نرسیدیم 


جای تو اما ، زنی همراه من است


به تو شباهتی ندارد


از تو بهتر نیست


حتی از تو زیباتر نیست...


تنها بخاطر لجاجتم کار به اینجا رسید،


اما ، وقتی موهایش را باز میکند بی اختیار 


مثل همیشه تو را صدا میزنم ...


و او میخندد


با اشتیاق میپرسد ...


رابطه ی بین موهایش و دخترمان چیست ...؟! 


و من هر بار میمیرم ...!!!


پیمان شمس

۲۱:۲۷

هویجوری 48

بی رحمی و فایده ندارد،خواهش

نرخ غمت انگار نیابد کاهش

آنقدرتو کشته مرده داری که شده

چشمان تو القاعده، اخمت داعش:)))
۱۶:۲۶

هویجوری 46

اسکرین شات از تمام حرف ها باید گرفت 

گفته بودی! دوستم داری چرا زیرش زدی؟!

۱۹:۳۳
Designed By Erfan